ای خدایم

ساخت وبلاگ
پرنده فکر نمی کرد بی ثمر بشودشبیه ِ کاسه و بشقاب و میز و در بشود!که رفته رفته ، اسیر ِ نشستگی باشددچار ِ منطق ِ پوچ ِ قضا قدر بشودپرنده می اندیشد که شب چه طولانی ستو او چه کار کند زودتر سحر بشود؟و او چه کار کند این خطوط ِ صاف و دقیقبه هم بریزد ودنیا وسیع تر بشود؟!نمی شود که قفس ، آرزو کند یک بارپرنده باشد و با باد ، همسفر بشود؟پرندگی که نباشد، چه فرق خواهد کردبهار،سر برسد یا بهار، سر بشود؟!!پرنده می خواهد آرزو کند ای کاش:فقط،پرنده بماند ولی اگر بشود!پرنده خنده ی تلخی به لب نشانده و گفت:چه سود، عمر کسی، در قفس هدر بشود!؟صدای همهمه ی ِ خانه ، باز اجازه ندادکسی از این همه اندوه ، باخبر بشود ای خدایم...
ما را در سایت ای خدایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shab-miayedo بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 13:49

دیشب دوبارهگویا خودم راخواب دیدم:در آسمانپر می‌کشیدمو لا‌به‌لای ابرها پرواز می‌کردمو صبح چوناز جا پریدمدر رختخوابمیک مشت پر دیدمیک مشت پر،گرم و پراکندهپایین بالشدر رختخواب من نفس می‌زدآن‌گاه باخمیازه‌ای ناباورانهبر شانه‌هایخسته‌ام دستی کشیدمبر شانه‌هایمانگار جایخالی چیزیچیزی شبیه بالاحساس می‌کردم​​​​​​​. ای خدایم...
ما را در سایت ای خدایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shab-miayedo بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 13:49

نوشتم: برایم دعا کن رفیقِ گرمابه و گلستانِ من! دعا کن بعد از این، فقط دلخوشی باشد و آرامش باشد و برکت باشد و عشق ...نوشتم: به قدری بارهای سنگین‌تر از طاقتم برداشته‌ام و فراتر از توانم با بی‌رحم‌ترین حریف‌های روزگار جنگیده‌ام و به قدری شکسته‌ام و سرپایی خودم را ترمیم کرده‌ام که سد طاقتم عمیقا نازک شده و به کوچکترین اندوهی، به هم می‌ریزم.خودم می‌فهمم چقدر شکننده تر از سابقم و چقدر برای هیچ‌ اندوهِ اضافه‌تری طاقت ندارم. برایش نوشتم: بگو خدا این‌روزها بیشتر مراقبم باشد، از قوی بودن و تنهایی بارِ همه چیز را به دوش کشیدن خسته‌ام. نیاز دارم برای مدتی همه چیز آرام باشد و فرصت کنم خودم را بغل بگیرم و از خودم دلجویی کنم و با خودم مهربان باشم. ای خدایم...
ما را در سایت ای خدایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shab-miayedo بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 13:49